چشمه تیهو

چهارشنبه 17 شهريور 1395
11:22
بهرام پیشگیر

در منطقه کوه یخاب طبس در کنار جاذبه های گردشگری و تفریخی آن منطقه نمی شود نامی از چشمه تیهو نبرد بعد از گذر از روستای یخاب طبس و گذر از کلاته ایلاق بعد از گذشتن از دره های پر پیچ و خم و کوهستانی به کلاته ای می رسیم که در میان کوهها مسخر شده در آنجا آب گوارایی از درون زمین می جوشد که منشا آن کوههای آن منطقه است و باعث شده که بعد از جاری شدن فضای مناسبی را تبدیل به سرسبزی نماید از جمله درختان انجیر و زردآلو و ... این روستای زیبا را از آن جهت چشمه تیهو خوانده اند که قبل از استقرار انسان در آنجا مکان آمد و شد پرندگان از جمله کبک و بویژه تیهو بوده است.


[ بازدید : 330 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

روستای نرم طبس

چهارشنبه 17 شهريور 1395
11:17
بهرام پیشگیر

یکی از سرسبز ترین روستاهای منطقه کوه یخاب طبس و شاید بتوان گفت گل سرسبد همه روستاهای آنجا روستای نرم است . این روستا در یک دره واقع شده که در حاشیه دره مذکور خانه های اهالی به صورت پلکانی ساخته شده است. آبی روان در دره جاری است که اهالی از این آب استفاده کرده و باغهای میوه اعم از زردآلو ، توت ، انجیر و... و سایر میوه و سبزیجات مورد نیاز خود را به بار می آوردند. از ویژگی روستای نرم سرسبزی ، خنکی آب و هوا و آب گوارای آن است که درختان و سرسبزی آن شکوهی جالب و زیبا به آن داده است و از منظر گردشگری و تفریحی و قوم شناسی و مردم شناسی جالب می باشد بویژه که مردمانی مهمان نواز و خونگرم دارد.هنگامی که عابر از کنار باغهای نرم می گذرد صدای دلنشین پرندگان آدم را به رویای شیرنی فرو می برد.


[ بازدید : 328 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

سلامتی

چهارشنبه 17 شهريور 1395
11:12
بهرام پیشگیر

سلامتی نعمتی است که کمتر کسی قدر آن را می داند.


برچسب ها: #سلامتی# ,
[ بازدید : 356 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

تجارت ابریشم در ایران دوره صفوی

چهارشنبه 17 شهريور 1395
10:55
بهرام پیشگیر

تجارت ابریشم در ایران دوره صفوی/ بهرام پیشگیر کارشناس ارشد از پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

Email=pishgir.bahram@Yahoo.Com

چکیده

در تاریخ ایران پس از اسلام هیچ خاندان و سلسله ای به اندازه صفویان در تاریخ ایران اثر گذار نبوده است ، به عبارتی تشکیل دولت صفویه نقطه عطفی است درتاریخ و سرنوشت ایران ؛ زیرا که پس از قرنها ، ایران توانست با دستیابی مجدد به هویت ملی ،‌ به کشوری قدرتمند و مستقل در دنیای اسلام تبدیل شود. این کشور به رقابتی نزدیک به امپراطوری عثمانی برمی خیزد و دایره سروری و خلافت عثمانیان را بر ممالک اسلامی رد می کند. حکومتی که صفویان در اوایل قرن دهم هجری برپا کردند یک حکومت مذهبی و بر پایه تشیع بود، این دوره نزدیک به دو قرن و اندی طول کشید. با تأسیس این حکومت مقطع جدیدی در تاریخ ایران گشوده شد . زمانه ای که ایرانیان برای کسب هویت خود به تکاپو پرداختند، و لذا این دوران از اهمیت خاصی برخوردار شد . با توجه به تأثیر طولانی مدت دستاورهای صفویان تا عصر حاضر، می توان گفت که آنها در حل و فصل مشکلات برخاسته از امور نظامی، اقتصادی، مذهبی و اجتماعی تا حدود قابل ملاحظه ای موفق بودند . در این دوره ، نعمت و فراوانی حاصل شد، امنیت بر راهها سایر گسترد، تجارت و بازرگانی به شکوفایی رسید؛ اقلیتها محل تساهل و تسامح مذهبی قرار گرفتند؛ دشمنان خارجی عقب زده شدند؛ هنرها و صنایع در حد قابل اعتنایی شکوفا گردیدند و دانشمندان بزرگی در عرصه فلسفه پدیدار شدند. سلسله هایی که پس از صفویان بر سر کار آمدند در پیدا کردن راه حل برای مشکلات موجود جامعه به اندازه صفویان موفق نبودند. نظام صفویان به رغم فشارهای داخلی و خارجی به مدت دویست و بیست و پنج سال در ایران دوام آورد و هرچند با سقوط دولت صفویه ظاهرا از صحنه روزگار بر افتادند ولی آثار فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی آنان تا این زمان تداوم یافته و خواهد یافت.

واژگان کلیدی: ابریشم/ تجارت/ صفویان/ اقتصاد

اهمیت تجارت ابریشم در ایران دوره صفوی

از روزگاران کهن مساله ابریشم و رمز و راز کشف آن و نحوه جهانی شدن آن در کتب بسیار منعکس شده است برخی منشاء اصلی ابریشم را سرزمین چین می دادند که بعدها به غرب آسیا و سپس اروپا منتقل شد. منشاء ابریشم هرچه باشد مهم نیست مهم اینست که این کالای گرانبها و با ارزش در سرنوشت اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی مردم ایران اعم از اشکانیان ، ساسانیان و حکومتهای که بعد از اسلام بر سرزمین ایران حکومت می راندند ، تاثیر شگرفی داشته است .یکی از این حکومتهای که ابریشم نقش بسیار مهمی در تحولات سیاسی ، اقتصادی آن داشته است ، صفویان هستند ‌، صفویان بتدریج به اهمیت و جایگاه این کالای ارزشمند در حیات اقتصادی و سیاسی خود پی برند .در زمان شاه اسماعیل بویژه شاه عباس اول و جانشینان او ابریشم یکی از بهترین و گرانبهاترین محصولات بازرگانی ایران بود، و در کشورهای اروپایی خریداران فراوان داشت. شاه اسماعیل که دارای دوراندیشی و قریحه سیاسی سرشاری بود ، به خوبی نقش بازرگانان را در دورنمای سیاسی و اقتصادی حکومت تازه تاسیس خود درک می کرد . پس از مدتی حکومت صفوی در زمینه سیاسی و اقتصادی در خاور نزدیک و قفقاز تبدیل به رقیب اصلی عثمانی گردید. حکومت صفوی ارمنستان را در سال 1507 میلادی و بغداد و عراق را در سال 1508 میلادی متصرف شد. توام با پیروزیهای نظامی صفویان ، شاه صفوی درصدد بر آمد تا رقیب خود ( دولت عثمانی ) را در زمینه های تجارت نیز به تنگ آورد ، وی شخضا تمایل خاصی به داد و ستد داشت و نتها خود بازرگانی خبره بود ، بلکه تجارت را در حکومت خود ترغیب و تشویق می کرد. شاه اسماعیل اول درصدد بود بر مراکز استراتژیک آسیای غربی و جاده های تجاری میان هندوستان و آسیای میانه و بنادر شرقی مدیترانه مسلط شود. ( بایبوردیان ، واهان ، ص22 ) شاه طهماسب نیز با علم و اهمیت تجارت در تقویت بنیه اقتصادی ، سیاسی و نطامی حکومت ، تلاش می کرد و تسهیلاتی برای توسعه و رونق تجارت ایجاد نمود. او دستور داد تا کاروانسراها بر سر راههای تجاری ایجاد و چاههای آب حفر نمایند و با اشرار و راهزنان بشدت بخورد می کرد. ( بایبوردیان ، واهان ، ص23 ) محصول ابریشم بیشتر از ولایت گیلان و مازندران و گرگان و اردبیل و شروان و شماخی و خراسان بدست می‌آمد. مجموع حاصل ابریشم ایران در سال نزدیک بیست هزار عدل بوده و هر عدل ابریشم در آن زمان در حدود سی و شش من وزن داشته است و هر من را تقریبا سه کیلو می‌گیرند. البته ابریشم تولیدی بیشتر به خارج صادر می‌شد و مصرف داخلی کمتری داشته است چنانچه به گفته اولئاریوس مصرف سالانه ابریشم در ایران در زمان شاه عباس تنها یک هزار عدل بوده است.( اولئاریوس ، آدام ، ص280 )

توسعه تجارت بستگی به روابط مناسب با کشورهای خارجی بویژه اروپائیان داشت و اقدام اصلی شاه عباس در توسعه تجارت ، ایجاد روابط بازرگانی با کشورهای خارجی بود تا کالای ایران ، چین و هند را که از ایران
می گذشت در کمال امنیت به آن کشورها برسانند. (باستانی پاریزی ، ص 114 )

انحصار تجارت ابریشم و علل اتخاذ سیاست انحصار ابریشم

شاه عباس دریافت که کلید سعادت و فروانی اقتصادی ایران در ابریشم نهفته است بنابراین صدور آن را تشویق کرد و آن را تحت نظارت مستقیم خود در آورد .( سیوری ، راجر ص232 ) وی علاوه بر ابریشم خرید و فروش بسیاری از محصولات و کالاهای گرانبها و مرغوب ایران را ، که در کشورهای اروپایی خریدار زیادی داشت، در اختیار خویش گرفت و از آن جمله معاملات ابریشم در تمام دوران سلطنتش در انحصار وی بودو فروش ابریشم در حکم انحصار دولتی بود. بفرمان شاه عباس تولید کنندگان ابریشم تمام محصول سالانه خویش را بوسیله وزیر مخصوصی که مامور مراقبت در امور تجاری بود به شخص وی می‌فروختند . شاه عباس در سراسر دوران پادشاهی خویش پیوسته می‌کوشید تا آنجا که میسر باشد با افزودن بر صادرات و کاستن از واردات ، بر ثروت مملکت بیفزاید. به همین سبب در امور بازرگانی نیز مداخله و اعمال نفوذ می‌کرد و خرید و فروش محصولات خارجی و داخلی را تحت کنترل خود در می‌آورد. شاه عباس تا جایی به کار تجارت مشغول می‌شد که حتی بعضی از ماموران سیاسی کشورهای خارجی او را از اینکه به کار تجارت مشغول است ملامت و سرزنش می‌کردند.

سیاست انحصار تجارت ابریشم که با اهداف اقتصادی ـ سیاسی اتخاذ شده بود، بر افزایش صادرات و گسترش تجارت خارجی تأثیر داشته است. تولید ابریشم در نواحی ابریشم خیز، از دیر باز بخش قابل توجهی از جامعه را به خود مشغول نموده بود که از نظر اقتصادی حائز اهمیت بود. بر این اساس،حتی پیش از انحصاری شدن تجارت ابریشم، این کالا جایگاه مهمی در اقتصاد وبازرگانی خارجی ایران یافته بود. در زمان شاه عباس، قیمت گذاری ابریشم بیشتر توسط وی و بنا به خواست شخصی او انجام می گرفته و او بیشتر به صورت مزایده و رقابت در خرید اقدام می کرده است؛ چنان که پس از مخالفت ارامنه با قرارداد فروش انحصاری ابریشم ایران به عمال شرکت هند شرقی، شاه عباس فرمان داد که نمایندگان اسپانیایی و شرکت انگلیسی و ارمنیان در دیوانخانه گرد آیند و در آنجا ابریشم ایران به مزایده گذاشته شود تا هر کس گران تر خرید، به او بفروشند. در نتیجه، ارمنیان برای اینکه دیگران را از میدان بدر کنند، ابریشم را به بهای هر سی و شش من (یک عدل) به پنجاه تومان خریدند؛ قیمت گزافی که سابقه نداشت و شاه عباس هم تمامی محصول ابریشم آن سال را به آنها فروخت.

صادرکنندگان عمده ابریشم، علاوه بر تجار ارمنی، انگلیسی ها و هلندی ها بودند که رقابت شدیدی با هم داشتند

کمپانی های اروپایی ابتدا همگی تقریبا با دربار معامله می کردند. ابریشم و سایر محصولات ایران شامل پارچه های زربافت، تافته، چرم دباغی نشده، مخمل و غیره از مسیرهای تجاری به کل اروپا صادر می شد و در قبال آن کالاهای اروپایی بویژه ماهوت دریافت می شد . ( باستانی پاریزی ، ص 115 )در قرن های دهم و یازدهم هجری قمری، ایران در تجارت ابریشم که شاه عباس آن را به نحو بسیار موثری به انحصار درآورده بود، مقامی شایان داشت.

از این رو، شاه عباس یکم با آگاهی از چنین جایگاهی، دریافته بود که این کالای استراتژیک می‏تواند نقش مهمی را در روابط اقتصادی و سیاسی ایران با دول غرب و شرق ایفا نماید و در صدد برآمد تا داد و ستد آن را به انحصار خویش درآورد. اتخاذ سیاست انحصار ابریشم از سوی شاه عباس دلایل متعددی دارد که اهم آن بر اساس آنچه از منابع و ماخذ بدست می آید می توان به شرح ذیل بیان کرد:

نخست این که تا پیش از انحصار ابریشم، بخش عظیمی از این محصول به عثمانی صادر می‏شد. اما انحصاری کردن خرید و فروش ابریشم می‏توانست از صادرات آن به عثمانی جلوگیری نموده و در نتیجه به لحاظ نظامی به اقتصاد جنگی آن کشور، به عنوان یک دشمن دیرینه ضربه زند. دوم این که از دیدگاه اقتصادی، صدور ابریشم به خارج، برای ایجاد موازنۀ تجارت خارجی، برای ایران اهمیت حیاتی داشته است. زیرا موازنۀ تجاری ایران با کشورهای‏ غربی گرچه مثبت بوده است، اما در تجارت با کشورهای شرقی، به ویژه با هندوستان منفی بود. گذشته از این، شاه عباس در نخستین سال‏های سلطنت خود دریافته بود که داد و ستد بازرگانی ایران با کشورهای خارجی چندان رونقی ندارد و به سبب افزونی واردات بر صادرات، از ارزش مقدار سرمایه‌های نقدی کاسته شده است ، از این رو، با افزایش صادرات ابریشم، ایران مقدار زیادی پول ‏مسکوک و فلزات گران‏بها وارد می‏نمود که با آن، هم نظام گردش پولی کشور سر و سامان می‏یافت و هم بخشی
از نابرابری تجاری ایران ـ به دلیل کمبود معادن نقره و طلا ـ با شرق، به ویژه

با هندوستان جبران می‏شد . از سویی، با سپری شدن قرن دهم/ شانزدهم، حجم نقرۀ وارده به بازارهای اروپا از جنوب آمریکا افزایش یافته و همراه با عوامل دیگر، قیمت‌ها به ‏طور چشمگیری افزایش یافته بودند. نتیجۀ چنین وضعی، افزایش و فشار تورم و نیاز بیشتر ایران به نقره بود. این عامل نیز بر اهمیت صدور ابریشم و مبادلۀ آن را به پول نقد دو چندان می‌نمود. به همین سبب بود که ایران در قراردادها و دادوستدهای خارجی خود با کمپانی‏های اروپایی، به معاملات نقدی ابریشم اصرار می‌ورزید. همچنین، صدور ابریشم و واردات بیشتر پول و فلزات گران‏بها، بر درآمد شاه می‌افزود و او را در ساماندهی تشکیلات اداری و نظامی و تحقق بخشیدن آرمان‌هایش یاری می‌رساند.

سوم این که به لحاظ سیاسی، انحصار ابریشم ابزار مناسبی برای مقابله با یکه تازی‌های پرتقالی‏ها در تجارت خلیج فارس، به ویژه در تجارت ابریشم محسوب می‏شد و شاه عباس با آن می‏توانست تا حدی با خودسری‌های آنان برخورد نماید.

چهارم تسلط حکومت صفویه بر راه مهم تجارت با اروپا در شمال غرب و ر اه‌های تجارت زمینی و دریایی با هند در شرق و جنوب از یک طرف و تسلط بر ولایات ثروتمند واقع در این نواحی که از مهم‌ترین مراکز تولید ابریشم نیز بودند از طرف دیگر، باعث شد که نه‌تنها تجارت ابریشم بلکه تجارت دیگر کالاها نیز به تدریج به انحصار شاه درآید.

از این‌رو شاه عباس، هم برای اتخاذ سیاست معقولانه در برابر نفوذ پرتقالی‏ها و هم برای تأثیرگذاری بر روابط خارجی ایران با دیگر کشورها، تجارت‏ ابریشم را به انحصار خویش درآورد.

تجارت خارجی

ایران به‌لحاظ موقعیت جغرافیایی از دیر باز از اهمیت بسیار برخوردار بوده و تجارت با ‌فواصل دوردست از دوران کهن جزء زندگی مردم فلات ایران بوده است. ایران با قرار‌گرفتن درمیانه راه سواحل دریای ‌مدیترانه و شبه قاره‌ هند و آسیای ‌مرکزی همواره به‌عنوان مسیر ترانزیت برای حمل و نقل کالاهای بازرگانی بین آسیا و اروپا مورد استفاده قرار می گرفته است . انتقال کالا از طریق راه‌هایی انجام می‌گرفت که گاه پررونق و زمانی به فراموشی سپرده می‌شد. اما آنچه که از پیشینه تاریخ تجارت ایران مورد توجه قرار می‌گیرد، امکانی است که موقعیت جغرافیایی ایران برای ترانزیت کالا فراهم می‌کرد.

امنیت راهها و رواج بازرگانی در دوره صفویه ، توجه خارجیان را به سرمایه گذاری در ایران جلب کرد و قرار دادهای متعددی ، بویژه در مورد تجارت ابریشم با دول خارجی بسته شد.( باستانی پاریزی ، ص118 ) امنیت راهها در عهد صفوی به حدی بود که ستایش جهانگردی چون آدام اولثاریوس آلمانی را برانگیخته است و او می نویسد در ایران از جاده ها و راهها در شب و روز به شدت مواظبت می شود بطوری که معابر و منازل در برابر دزدان و غارتگران امن و مطمئن است . ( اولئاریوس ، سفرنامه ، ص 297 )شاردن در سفرنامه اش
می نویسد : شاه عباس کبیر سیاستمدار دقیقی بود و میل داشت مورد توجه ملل دیگر خصوصا اروپائیان باشد زیرا صنعت و تجارت آنها را می پسندید و همیشه می خواست توجه آنها را به مملکت خود جلب کند . ( شاردن ،ص 43 )تجارت ایران با دیگر ممالک ، از مشرق بوسیله بازرگانان
ترکستان ، هندوستان ، چین ، انگلستان ، اسپانیا و هلند و از مغرب بوسیله تجار ونیزی و ارمنی صورت می‌گرفت. به گفته اولئاریوس در ایران فقط یک هزار عدل ابریشم استفاده می شد و باقی مانده آن توسط کشتی های هلندی ، انگلیسی به هندوستان ، عثمانی و ایتالیا حمل می گردید. ( اولئاریوس ، سفرنامه ، ص 280 ) از بازرگانان بیگانه ، شاه عباس به اتباع ونیز ، بسبب آنکه در کار تجارت ابریشم کوشش و مهارت بیشتر نشان داده بودند، توجه و علاقه مخصوص داشت و با تجار هندی بدان جهت که در رباخواری و بیرون بردن سرمایه‌های نقد از ایران افراط می‌کردند مخالف بود. گویا شاه عباس در ابتدا ابریشم های شاهی را بوسیله یکی دو تن از تجار ایرانی اصفهان برای فروش به اروپا فرستاد ولی چون بازرگانان اصفهانی ابریشم ها را فروخته و پول آن را در ونیز و شهرهای دیگر ، صرف عیاشی خود می کردند و به ایران بازنشگتند ،اعتماد شاه عباس به بازرگانان ایرانی صلب شد و از آن به بعد به تجار خارجی بویژه تجار ارمنی را برای تجارت ابریشم انتخاب کرد.( فلسفی ، ص 209 ) هرچند که باید یادآور شد که تجارت داخلی همچنان در دست بازرگان و تجار داخلی باقی ماند و تجارت خارجی بیشتر به ارمنیان سپرده شد.بازرگانان ارمنی با چنان زبردستی و مهارت کار تجارت را انجام می دادند که انگلیسلیان اجباراً اقرار می کردند که ایجاد اختلال در همکاری تجاری ونیزیان و ارمنیان ناممکن است. ( بایبوردیان ، واهان ، ص27)

تجار ارمنی در به ثمر رساندن تجارت ابریشم در زمان شاه عباس موقعیت فوق العاده ای پیدا کردند بطوری که وقتی بین مسلمانان اصفهان و ارامنه جلفا زد و خوردی در گرفت و آشوبی ایجاد شد ، شاه عباس تا حدودی جانب ارامنه را گرفت. ( باستانی پاریزی ، بررسی های تاریخی ، ص 199 )

کارخانه مصنوعات شاهی

چنانچه از سفر نامه‌های جهان گردان اروپایی زمان بر می‌آید، شاه عباس در تمام شهرهای بزرگ کشور کارخانه‌های مخصوصی برای یافتن مسنوجات پشمین و ابریشمین و پارچه‌های زر بافت گرانبها در اختیار داشته و تاسیس چنین کارخانه‌ای در آن زمان ، تنها به شخص شاه و اعیان و رجال ثروتمند ایران منحصر بوده است. بزرگترین مرکز کارخانه‌های پارچه بافی شهر کاشان بود. در این شهر انواع مسنوجات گرانبها از اطلس و مخمل و پارچه‌های ابریشمین منقّش و زربفت بافته می‌شد.
چون در کارخانه‌های پارچه بافی کارگران ماهر کمیاب بود، شاه عباس مامورانی به کشورهای اروپائی خاصه و نیز فرستاده تا کارگرانی را که در بافندگی پارچه‌های اطلس و ابریشمین مهارت کامل دارند به ایران وارد کنند. به گفته یکی از جهانگردان اروپائی شاه عباس به هنرمندان فرنگی و ساخته‌های صنعتی کشورهای اروپا توجه خاص داشته و به همین سبب می‌کوشیده گروهی از ایشان را به ایران دعوت کند.

جمع بندی:

عصر صفوی یکی از مهم ترین دوره های تاریخی ایران است که از لحاظ سیاسی و اقتصادی نسبت به دوره های قبل آن متمایز می باشد. باید گفت که دوره صفوی نقش کارساز و مهمی در حیات اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی ایران به خود اختصاص می دهد و آنقدر نقش آن موثر و پررنگ است که شاید بتوان گفت که بعد از فتح ایران ساسانی توسط اعراب مسلمان بیشترین اثر و نقش را در تاریخ ایران اسلامی بازی کردند ، نقش و اثری که هیچ وقت از بین نرفت و نخواهد رفت. صفویان با برقراری امنیت در داخل خاک خود و ایجاد کاروانسراها و راهها زمینه را برای رشد و رونق تجارت و رونق شهر و شهر نشینی فراهم آورند . حیات شهری رونق گرفت و به مرور زمان رونق اقتصادی و اجتماعی بویژه در دوره پادشاهان بزرگ صفوی مثل شاه طهماسب و شاه عباس اول بر آن افزوده شد .دردهه های آغازین قرن یازدهم قمری(هفدهم میلادی) که مقارن با پادشاهی شاه عباس اول است، اوج رونق و شکوفایی ایران به ویژه از لحاظ اقتصادی می باشد. بسیاری از شهر های ایران در این دوره از لحاظ تجاری رونق قابل ملاحظه ای یافت که این امر به دلیل عبور کاروان های تجاری و رفت و آمد تعداد بی شماری از بازرگانان داخلی و خارجی بوده است. از طرفی توجه خاص شاه به بعضی شهر ها در رونق تجاری آن بی تأثیر نبوده است.

تجارت ایران در عصر صفوی از ویژگی‌های خاصی برخوردار بوده است و مشخصه‌هایی نسبت به گذشته دارد، رقابت با بزرگترین دولت اسلامی معاصر و همسایه یعنی عثمانی، از یک سو، توجه به‌بازارهای اروپا برای صدور ابریشم و قالی و دیگر تولیدات ایران از سوی دیگر و استفاده از اقلیت‌های مذهبی مانند ارامنه برای اداره امور تجاری کشور در ممالک اروپایی از جمله مشخصات تجارت دوره صفوی است.

یکی از ویژگی‌های دیگر تجارت عصر صفوی معاصر بودن با انقلاب صنعتی در اروپا و تسهیل تولید و کوشش تجار اروپا برای جذب بازارهای شرقی و در نتیجه تقابل تجار ایرانی با اروپایی است. باید گفت تجارت داخلی و خارجی در عصر صفوی یکی از مسایل مهم حکومتی بود که پادشاهان صفوی عموماً و شاه‌عباس خصوصا در رابطه با آن فعالیت می‌کردند و سود سرشاری را نصیب کشور و همچنین انجام اصلاحات اداری و سیاسی حکومت خود کردند.

همچنان که در قبل ذکر شد تا قبل از روی کار آمدن صفویان یکپارچکی و اتحاد در ایران از میان رفته بود. با تشکیل دولت صفوی و رسمی کردن مذهب تشیع توسط شاه اسماعیل بود که حکومتی متمرکز و مستقل در ایران برقرار شد. در نتیجه امنیت و تسهیلاتی که به وسیله شاهان صفوی به ویژه شاه عباس اول در کشور ایجاد شده بود، فعالیت های بازرگانان داخلی و خارجی رونق گرفت و به دنبال آن تجارت (به ویژه داد و ستد ابریشم) شکوفا شد. شهر های ایران همچون اصفهان، تبریز، اردبیل، گیلان و... به عنوان کانون های تجاری توسعه پیدا کردند. کاروان های تجاری مختلفی از این شهر ها عبور می کرد و داد و ستد انواع کالا های تجاری در آنجا صورت در می گرفت. در این میان، اصفهان به عنوان پایتخت صفوی بالاترین جایگاه تجاری را در میان شهر های ایران به خود اختصاص داده بود؛ به ویژه که این شهر در مرکز ایران و در مسیر کاروان های تجاری که به سمت جنوب می رفت، قرار داشت .گزارش هایی که سیاحان اروپایی از اوضاع تجاری و اقتصادی و وضعیت معیشت مردم ایران عصر صفوی ارائه کرده اند، منبع مناسبی است که از طریق آن می توان به مهم ترین کانون های تجاری ایران و چگونگی فعالیت های بازرگانی و اقتصادی در آن مناطق پی برد ، حیات اجتماعی ، اقتصادی جامعه آن روز ایران را بخوبی در ذهن متصور شد ، حیاتی که یکی از تاروپودهای اصلی آن تجارت ابریشم بود.

منابع:

1- باستانی پاریزی ، محمد ابراهیم ، سیاست و اقتصاد عصر صفوی ، (1362 )تهران ، انتشارات صفی علیشاه ، چاپ سوم.

2- شاردن ، ژان ، سفرنامه شاردن ، (1379 ) اصفهان ، ترجمه حسین عریضی ، نشر گلها .

3- فلسفی ، نصرالله ( 1345 )، زندگانی شاه عباس اول ، جلد 3، چاپ و انتشارات دانشگاه تهران. چاپ دوم.

4- بایبوردیان ، واهان( 1375 )، نقش ارامنه ایرانی در تجارت بین المللی تا پایان سده 17 میلادی ، ترجمه ادیک باغداساریان .

5- باستانی پاریزی ، محمد ابراهیم ، داد و ستد در دوره صفوی ، بررسی های تاریخی

6- اولئاریوس ، آدام (1385 ) تهران، سفرنامه ، ترجمه احمد بهپور ، ابتکار نو .

7- سیوری ، راجر ، ایران در عهد صفوی ، ترجمه کامبیز عزیزی ، نشر مرکز .


[ بازدید : 339 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

تاج السلطنه دختر ناصرالدین شاه قاجار

چهارشنبه 17 شهريور 1395
10:53
بهرام پیشگیر

نقد و بررسى کتاب خاطرات تاج السطنه / بهرام پیشگیر کارشناس ارشد از پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

Email=pishgir.bahram@Yahoo.Com

چکیده

تاج السلطنه یکى از زنان خاندان سلطنتی قاجار در ایران بود. وى خاطرات خود را به درخواست معلم و پسرعمویش، در ١٩٢۴ نوشت و در آنها، از رویدادهاى بیرون و درون کاخ پدرش گزارش داد. خاطرات تاج‏ السلطنه، از سودمندترین و مهم‏ ترین یادداشتهای معتبرو موثق بازمانده از روزگار قاجاریان است. خاطرات وى، سرگذشت او را از آغاز زندگى تا هنگام جدایى ‏اش از شوهر خود در برمى‏ گیرد.

بخش‌هایی از کتاب خاطرات تاج‌السلطنه («تاریخ حالات ایام زندگانی خانم تاج السلطنه») در ۱۳۶۲ با نظارت منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان در تهران منتشر شده است. تاج‌السلطنه دوازدهمین دختر ناصرالدین شاه بود و خواهر مظفرالدین شاه بود که نامش را «زهرا» گذاشته بودند ولی پدرش «تاج السلطنه» صدایش می کرد. دختری که به بانوی شورشی دربار معروف بود و تبعیضات وارده به زنان در دوران قاجار را زیر سوال می برد. او دختری درس‌خوانده‌ای بود که دوست داشت زندگی متفاوتی داشته باشد. وی در کتاب خاطرات خود، گزارشهای تاسف برانگیزی از روحیات برادر تاجدارش حکایت کرده که خواندنی است. آن چه در پى مى آید معرفى این کتاب و نویسنده و نیز نقد و بررسى محتواى آن مى باشد.

واژگان کلیدى: خاطرات، تاج السطنه، مشروطه، قاجار

اشاره

تاج‌السلطنه دختر ناصرالدین شاه قاجار (۱۳۰۱ هجری قمری- ۱۳۱۶، تهران) از مدافعان انقلاب مشروطه و عضو انجمن حریت نسوان بودو به نوشتن خاطرات خود علاقه داشت. بخش‌هایی از خاطرات او به نام «خاطرات تاج السلطنه» برجا مانده که وسعت اطلاعات او را نشان می‌دهد و منبع تاریخی بااهمیتی است. وی از مشروطیت، حقوق زنان، آزادی، برابری و قانون دفاع کرده و انتقادهایی جدی به وضعیت حکومت و سلطنت برادرش، مظفرالدین‌شاه قاجار داشت و بسیاری از مشکلات کشور را حاصل عدم کفایت شاهان قاجار می‌دانست. همچنین با شاعران آزادی‌خواهی هم‌چون میرزاده عشقی ارتباط داشت و عارف قزوینی در ابیاتی او را ستوده است.

تاج‌السلطنه از توران‌السلطنه، یکی از همسران ناصرالدین شاه قاجار که دخترعمویش نیز بود، زاده شد. تاج‌السلطنه در هفت سالگی به مکتب رفت. علاوه بر تسلط بر زبان فارسی، عربی و فرانسه را نیز به خوبی آموخت. او در ده سالگی ازدواج ناموفقی با حسن خان سردار شجاع، پسر شجاع‌السلطنه داشت و دخترانش از او گرفته شدند و نزد پدر و نامادری بزرگ شدند. تاج السلطنه در کتاب خاطراتش علت جدایی را فراگیری علوم جدید و مطالعة کتابهای فرنگی و جداشدنش از مذهب و بی بند و باری همسرش ذکر کرده است.

تاج السلطنه سالهایی زیادی پس از متارکه به تحصیل علوم در اروپا پرداخت و تحت تاثیر زندگی زنان اروپایی و اندیشه‌های آنان قرار گرفت به آموختن موسیقى و نقاشى پرداخت و بعدها، زبان فرانسه را آموخت و به مطالعه‌ی ادبیات غرب و تاریخ و فلسفه روی آورد و به گروه طبیعیون پیوست. تاج‌السلطنه از همان نوجوانی، آرمان‌های بلندی در سر داشت. دیوارهای حرمسرا و سنت‌های رایج، نمی‌توانست و نتوانست او را محدود کند. به علم و مطالعه علاقه بسیاری داشت. نارضایتی خود را از وضع موجود و دلبستگی‌اش به ضرورت اصلاحات و نوسازی را پنهان نمی‌کرد. در کسب علم و هنر، ذوق و شوق و استعداد فراوان از خود نشان داد. از میرزا عبدالله، ردیف نواز و نوازنده مشهور تار، نواختن تار را به‌خوبی فراگرفت و به زودی در این راه پیشرفت بسیار کرد. نقاشی را نیز نزد سلیمان سپهبدی نوه عمه‌اش عزت‌الدوله همسر امیرکبیر با مهارت فراوان آموخت. او کتاب‌های زیادی را مطالعه می‌کرد. تاج‌السلطنه علاقه فراوانی به سفرهای اروپایی داشت.او در خاطرات خود، فراگیری علوم جدید و مطالعه کتاب‌های فرنگی و آشنایی با افکار اندیشمندان غربی را برای بالا رفتن سطح آگاهی‌های خود، از انگیزه‌های اصلی‌اش برای دلبستگی به سفرهای اروپایی تلقی و معرفی کرده است. او در سال 1323 قمری و با آرزوی دیدار و گفت‌وگو با زنان «حقوق طلب» اروپا کوشید تا با فروش جواهرات خود و به کمک یک زن فرنگی و دو نفر از خدمتکارانش به اروپا برود، اما با مخالفت و ممانعت خانواده‌اش روبه‌رو شد. با وجود موانع بسیاری که پیش روی آرزوهایش وجود داشت، سرانجام توانست سال‌ها بعد از متارکه از همسرش به آرزوی خود برای رفتن به اروپا جامه عمل بپوشاند. تاج‌السلطنه پس از سفر به اروپا و اقامت در آنجا، سال‌های زیادی به تحصیل علوم در اروپا پرداخت. او در طول اقامت خود در اروپا، تحت‌تاثیر زندگی زنان اروپایی و اندیشه‌های آنان و نیز افکار نوین سیاسی و اجتماعی متفکران غربی قرار گرفت.

تاج‌السلطنه در زمان حیاتِ پدرش، ناصرالدین شاه، بسیار مورد توجه او بود اما بعد از مرگ پدرش مورد نفرت مظفرالدین شاه قرار گرفت چرا که از مشروطه‌خواهان طرفداری می‌کرد و از روش تربیت در دربار و اختلاف طبقاتی دوران قاجار و رفتار درباریان انتقاد می‌کرد. وی به مطالعه آثار ویکتور هوگو، ژان ژاک روسو و بیسمارک علاقه داشت و از آنها الهام می‌گرفت.

معرفى کتاب خاطرات تاج‌السلطنه

نویسنده: تاج السلطنه (دختر ناصرالدین شاه قاجار )

به کوشش: منصوره اتحادیه ( نظام مافی ) - سیروس سعدوندیان،چاپ دوم ، تهران ، نشر تاریخ ایران ، 1362

بخشی از این کتاب را نخستین بار اسلام کاظمیه در مقالة «قتل ناصرالدین شاه از خاطرات تاج السلطنه » به چاپ رساند و پس از او ابوالفضل قاسمی آن را با نام «سرگذشت پرماجرای تاج السلطنه » در چند شمارة مجلة وحید منتشر کرد. این کتاب در 2361 با عنوان خاطرات تاج السلطنه به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان ، با مقدمه و حواشی ، به چاپ رسید.

از این کتاب دو نسخه خطی در دست است و بخش‌هایی از متن اصلی تا کنون پیدا نشده است. بعد ازآن چاپهای متعددی از این کتاب صورت گرفته است .

اهمیت کتاب

این کتاب به چند دلیل مهم است: نویسنده خاطرات که خود دختر شاه دوران و از زنان دربار و پردگیان حرم سلطنت و دارنده جایگاهى بلند در آن‏ جا بود و درون‏مایه تاریخى آن. نویسنده به دلیل آسودگى از گزندهاى سیاسى و اجتماعى، در سنجش با دیگران از آزادى بیش‏ترى در سخن گفتن درباره روى‏دادها برخوردار بوده است.

این اثر هم‏چنین، نمونه‏ اى گویا از برخورد مظاهر مدنیت و فرهنگ شرق و غرب در آن دوره و گزارنده حالات و تأثیرات و پى‏آمدهاى آن در طبقات زبرین جامعه و رسانه‏اى درباره آداب و آیین‏ هاى خاتون‏ هاى حرم به شمار می رود.

کتاب خاطرات تاج‌السلطنه ارزش تاریخ‌شناختی زیادی نیز دارد زیرا اطلاعات روشنی درباره پنج سال آخر سلطنت ناصرالدین شاه و دربار ناصری و مظفری دارد و دربارهٔ رویدادهای مهمی مانند واقعه رژی، قتل ناصرالدین شاه، غارت خزانه پس از او، سلطنت مظفرالدین شاه، نقش سیدجمال الدین اسدآبادی و امین السلطان نوشته است.

تاج السلطنه از معدود افرادی است که در آن زمان دست به نوشتن خاطره‌نویسی زده‌است. سنت نوشتن خاطرات شخصی، در فرهنگ ما حتی در بین مردان نیز غریب می‌نمود. او جزو معدود زنانی است که در آن زمان بنا به موقعیت خانوادگی خود توانسته از نعمت خواندن و نوشتن بهره‌مند شود. آموزش دختران در آن دوران، مخالف شرع بود و زنان اجازه‌ی رفتن به مدرسه را نداشتد.

آنچه را که او در نقل خاطراتش می‌آورد در جای خود بسیار تازه و قابل تأمل است. از جمله صداقت گفتار او که بدون پیچیدگی و ترس، از احساسات زنانه‌، عشق و دلدادگی و خواست‌های برحق خود سخن می‌گوید.

نکته‌ی دیگر که شخصیت او را برجسته می‌سازد، دید بسیار انتقادی او نسبت به پدر و بررسی رفتار و شخصیت او، هم به‌عنوان شاه مملکت و هم به‌عنوان پدر است. او نادانی، بی‌کفایتی، کوته‌فکری، خوشگذرانی پدر و داشتن حرمسرا و زنان متعدد را یکی از عوامل عقب‌ماندگی ایران در آن زمان می‌داند. برادر و دیگر درباریان نیز از این امر مستثنی نیستد. در انتقادی که از مطفر‌الدین‌شاه می‌کند، او را فردى نالایق، بى خبر، بدون عزت نفس، نادان و عشرت طلب مى داند، او را نکوهش می‌کند و مسافرت هاى بى مورد و وام‌هاى بى دلیل و پیشکاران نالایق و فرصت طلب شاه را به باد انتقاد می‌گیرد و از نسبت دادن بدترین القاب به نزدیکان شاه دریغ نمی‌ورزد.

در تاریخ ایران و حتی در جهان کمتر دیده شده که شاهزاده‌ای علیه خاندان خود این‌چنین آن‌ها را به باد انتقاد بگیرد. به‌ویژه اگر این فرد زن باشد و در دورانی زندگی کند که به گفته‌ی خود او زنان جزو بهائم و وحوش به‌شمار می‌آیند. او جای‌جای در خاطرات خود، سنتِ سپردن کودکان را به دایه در آن زمان، مورد انتقاد شدید قرار می‌دهد و روی سخن او در درجه‌ی اول با مادر خود و بعد زنان دیگری است که فرزندانشان را از کودکی به دست دایه می‌سپرند و آنان را از مهر و محبت مادری و شیوه‌ی درست تربیت بی‌بهره می‌سازند. تاج‌السلطنه به‌درستی بر این باور است که پایه‌های شخصیتی کودک از همان اوان کودکی از رفتار و ویژگی‌های مادر شکل می‌گیرد، بنابراین پرورش‌یافتن کودک در دامان دایه‌ای که نه شیوه‌ی تربیتی درست را داراست و نه از آموزشی در این زمینه برخوردار است کاری بس اشتباه است. حساسیت تاج السلطنه به اهمیت نقش مادر در پرورش فرزندان و تاثیر پدر در زندگی اش در سطر به سطر خاطرات او هویدا است:

«نظر به احترامات سلطنتی و توسعه جا و مکان، منزل من و اتباع من دور و جدا از منزل مادرم و روزی دو مرتبه با اجازه مرا به حضور مادر محترمه ام برده و پس از ساعتی دوباره مراجعتم می دادند.»1( خاطرات تاج السلطنه ص 9،8)

«ای کاش من می توانستم تمام محبت هایی را که نسبت به ده ده ی خود داشتم نسبت به مادر مقدسه خود داشته. افسوس که خیالات فاسد و اختراعات غلط و بزرگی ها ، ابهت ها ، هنر فروشی های بیجا ، شیرنی محبت مادر و زمان طفولیت را به کام من تلخ و بدبختانه از آغوش مادر قابل پرستش دور و جدایم ساخته. از آن چیزی که من همیشه عبرت برده ، حسرت می خورم ، یکی مساله ی شیر است که چرا نباید مادر خودش اولاد خود را شیر داده ، در آغوش رافت و محبت بپروراند و چرا باید اولاد خودش را از خود خارج نموده و به دست غیر سپارد؟ » )2 همان ص9، 10 )

«... عصرها را حسب المعمول به حضور اعلیحضرت تاجدار پدر بزرگوار خود می رفتم و اغلب مورد تحسین و تمجید واقع می شدم و به من نوازش می کردند و همیشه به من مرحمت می کرد. یک پول طلایی از جیب خود بیرون می آورد و مکر را می فرمود: و این دختر خوشگل است و شبیه به شاهزاده های فتحعلی شاهی است» من به قدری از پدرم می ترسیدم که هر وقت چشمم به او می افتاد بی اختیار گریه می کردم و هر قدر به من نوازش می کرد تسلی پیدا نمی کردم. چون من هیچ مردی را غیر از پدرم نمی دیدم در نظرم این شخص فوق العاده و قابل ترس می آمد...» )3 همان ص 13 )

او به موقعیت زن در جامعه‌ی آن روز به خوبی آگاه است. موجودی که هرگز به‌چیزی گرفته نمی‌شود، از داشتن آموزش و خواندن و نوشتن بی‌بهره است، حق انتخاب در هیچ موردی حتی در نقش زدن سرنوشت خود را ندارد و مطیع و برده‌ی مرد است. تاج‌السلطنه مهمترین عامل بدبختی زنان را در نشناختن حق و حقوق خود می‌داند و گوشه خانه نشستن و خنده و حرافی را تنها هنر زنان هم‌نسل خود. در مقابل، راه نجات زن را در آموزش و تحصیل علم، مبارزه با خرافات و سنت‌های دست و پاگیر می‌بیند.

نقاط ضعف کتاب :

یکی از نقاط ضعف این کتاب اشتباهات تاریخی است که در این کتاب وجود دارد که با وجود چابهای متعددی که از شده در اصلاح موارد اشتباهی اقدامی به عمل نیامده است و دیگرعدم استفاده از از اسناد و مدارک موجود در کتابخانه ملی ایران و موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران است و سایر متون تاریخی و یادداشتهای عصر قاجاری موجود است که اگر از اسناد و مدارک موجود است استفاده درست و صحیح بشود می تواند علاوه بر تکمیل کتاب مذکو بسیاری از نواقص و کاستی های کتاب مذکور را مرتفع کرد.

مواضع و گرایش ها تاج السطنه در مورد حقوق زنان و مشروطه خواهان

تاج السلطنه با وجود اینکه متعلق به خانواده سلطنتی بود، با شروع انقلاب مشروطه، به طرفداری از این انقلاب برمی خیزد و به انجمن هایی که زنان اصلاح طلب و تجددخواه ترتیب داده بودند، می پیوندد و برای دستیابی زنان به آرمان ها و خواسته های خویش تلاش می کند.

تاج السلطنه همواره از وضعیت نابسامان زنان روزگار خود، بی سوادی و دوری از دانش، خانه نشینی، ناآگاهی از اوضاع جامعه و مملکت و حقوق نابرابر زن و مرد در ایران شکایت می کرد. همچنین از اوضاع ناخوشایند کشور، سیاست های نادرست، اسراف های شاه و درباریان، سفرهای پر هزینه و بی فایده شاه، خویشاوندپروری، خرابی اوضاع اقتصاد و معیشت مردم گله می کرد.

تاج السطنه با اشعار سعدی و حافظ آشنایی کامل داشت چنان‌که در خاطرات خود، مناسب با موضوع مطلب از اشعار آنان استفاده می‌کند و در شیوه‌ی نگارش خاطراتش تأثیر سبک نویسندگان مورد علاقه‌اش را می‌توان دید. او در سفرهایی که به اروپا داشت از نزدیک شاهد دگرگونی وضع جامعه و به‌ویژه زنان در آن دیار بود. زندگی تاج‌السلطنه، به ویژه با شکل‌گیری انقلاب مشروطه در ایران دگرگون شد. او در سال 1321 قمری در جلسات انجمن اخوت که در خانه خواهرش فروغ‌الدوله -که همسر مردی روشنفکر به نام ظهیرالدوله بود- شرکت می‌کرد. تاج‌السلطنه، به زودی به عضویت انجمن‌های متعددی درآمد که به وسیله زنان تشکیل شده بود. او که تحت‌تاثیر افکار و تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نوین غربی قرار داشت، به طور گسترده‌ای در انجمن‌های سیاسی زنان مشروطه‌طلب و تجددخواه شرکت کرده و برای پیشبرد حقوق و مطالبات زنان در جامعه تلاش و فعالیت می‌کرد. نخستین تشکل و انجمنی که او در آن به عضویت درآمد، انجمن حریت نسوان بود که از انجمن‌های نیمه‌سری زنان به شمار می‌آمد. او را از نخستین زنانی دانسته‌اند که با صراحت از آزادی زن و برابری حقوق زن و مرد در ایران سخن گفته و با شکستن مرزها، به انتشار عقاید خود پرداخت. تاج السلطنه مهم ترین بدبختى زنان آن دوران را در عدم شناخت و درک حقوق شان مى دانست و گوشه خانه نشستن و خنده و حرافى را تنها هنر زنان هم نسل خود برمى شمرد. به همین جهت خاطرات وی بیشتر نقد یک دوره از تاریخ ایران به نام قاجار است که حتى از شخص شاه یعنی پدرش هم انتقاد می کند و همواره از منتقدان عصر خود به شمار مى‌رفت. وی در مصاحبه‌ای که یکی از روزنامه‌نگاران ارمنی در مورد مشروطه و موقعیت زن با او داشته، چنین می‌نویسد:

«تکلیف زن‌های ایرانی، استرداد حقوق خود مانند زن های اروپایی، تربیت اطفال، کمک کردن با مردها مانند زن های اروپایی، پاکی و عفت، وطن‌دوستی، خدمت به نوع، طرد کردن تنبلی و خانه نشینی، برداشتن نقاب یا حجاب و کمک و معاونت آنها بالشراکه با مردهاست.» 4 ( همان ، ص 100 )

وی همچنین در مورد زنان می نویسد : (( افسوس که زنهای ایرانی از نوع انسان مجزا شده و جزو بهایم و وحوش هستند، و صبح تا شام، در یک محبس ناامیدانه زندگی می کنند و دچار یک فشارهای سخت و بدبختی های ناگواری عمر می گذرانند ... در روزنامه ها می خوانند که: زنهای حقوق طلب، در اروپا چه قسم از خود دفاع کرده و حقوق خود را با چه جدیتی می طلبند ... من خیلی میل دارم یک مسافرتی در اروپا بکنم و این خانم های حقوق طلب را ببینم ، و به آنها بگویم: دروقتی که شما غرق در سعادت و شرافت، از حقوق خود دفاع می کنید و فاتحانه به مقصود موفق شده اید، یک نظری به قطعه ی آسیا افکنده و تفحص کنید در خانه هایی که دیوارهایش سه ذرع یا پنج ذرع ارتفاع دارد و تمام منفذ این خانه منحصر به یک درب است و آن درب توسط دربان محفوظ است. در زیر یک زنجیر اسارت و یک فشار غیر قابل محکومیت، اغلب سر و دست شکسته، بعضی ها رنگ های زرد پریده، برخی گرسنه و برهنه، قسمی در تمام شبانروز منتظر و گریه کننده و باز می گفتم: این ها هم زن هستند، اینها هم انسان هستند، اینها هم همه قابل همه نوع احترام و ستایش هستند. ببینید که زندگانی اینها چه قسم می گذرد.)) 5( همان ص 98، 99 )

یا می نویسد : زنان ایران به عقیده من نمی توانند روی سعادت ببینند مگر خودشان بخواهند . من در تمام سفرهایم به ممالک غربی چنان دریافتم زنان اینجا هرچه بدست آوردند از طریق همت خود یافتند . زن ایرانی هم خودش باید مرزهای حرم را بشکند. هرچند مشروطه ایران نتوانست قدمی برای آزاد زن ها بردارد اما همین آغاز شرکت آنها در حرکتی بزرگ و تلاش برای تغییر آنچه محکوم به آن بودند و کسب تحصیل علم راهی برای پیشرفتهای آینده خواهد بود.

درباره مشروطه نیز تعریف مهمى دارد. او می‌گوید: «معنى مشروطه عمل کردن به شرایط آزادى و ترقى یک ملتى بدون غرض و خیانت، تکلیف هر ملت ترقى خواهى و استرداد حقوق او است. حقوق خود را به چه قسم مى تواند مسترد دارد؟ در موقعى که مملکت مشروطه در تحت یک «رگلمان» صحیحى باشد. ترقى از چه تولید مى شود؟ از قانون. قانون در چه موقعى اجرا مى شود؟ در موقعى که این استبداد برچیده شود. پس از این روى مشروطه بهتر از استبداد است6( همان ص99 ، 100 )

همچنین وی می نویسد :به نظر من مشروطه ذاتا چیز خوبی بود مشروطه یعنی عمل کردن به شرایط آزادی و ترقی یک ملتی بدون غرض و خیانت .7( همان ص99 )

اعمال و رفتار پدر همیشه زیر ذره بین دختر بوده و بخش هاى بسیارى از خاطرات وى به بررسى مسائل و مشکلات رفتارى و کردارى پدر اختصاص یافته است. او عمده مشکلات داخلى مملکت را در عدم کفایت شاه و پرداختن او به لذایذ دنیوى مى داند و تاکید دارد که اگر شاه چنین رفتار کودکانه اى نداشت وضع مملکت به گونه اى دیگر بود. اما بیشترین انتقاد تاج السلطنه مربوط به حکومت دارى و رفتار برادرش مظفرالدین شاه است. او برادر خود را فردى نالایق، بى خبر، بدون عزت نفس، نادان و عشرت طلب مى داند و هر کجا فرصتى دست داده شاه را مورد نکوهش قرار داده و مسافرت هاى بى مورد و وام هاى بى دلیل و پیشکاران نالایق و فرصت طلب مظفرالدین شاه را به باد انتقاد گرفته و از نسبت دادن بدترین القاب به نزدیکان شاه دریغ نکرده است.

تاج السطنه در جایی می نویسد :«صدراعظمى و وزارت در دوره سلطنت برادر عزیز من خیلى شبیه به تعزیه شده بود که دقیقه به دقیقه تعزیه خوان رفته، لباس عوض کرده برمى گردد. این برادر عزیز من به حرف یک بچه دوساله یک صدراعظمى را فوراً معزول و به حرف یک مقلدى یک وزیر را سرنگون مى کرد. »8( همان ص88 )

وی در مورد اطرافیان و دولتمردان مظفرالدین شاه می نویسد: «هرکس مسخره بود، بیشتر طرف توجه بود. هرکس رذل تر بود، بیشتر مورد التفات بود. تمام امور مملکتی در دست یک مشت اراذل و اوباش هرزه رذل. مال مردم، جان مردم و ناموس مردم تمام در معرض خطر و تلف. تمام اشخاص بزرگ عالی عاقل، خانه نشین، تمام مردم مفسد بیسواد نانجیب، مصدر کارهای عمده بزرگ تمام مردمان با حس وطن دوستی بین در خانه های خود نشسته، شبانه روز را به حسرت می گذرانیدند. تمام پسرهای خود را حاکم ولایات نموده، خون و مال مردم را به دست این مستبدین خونخوار داده بود. در حقیقت برای این ملت بیچاره، این سلطان یک چاه عمیقی بود که انتها نداشت و تمام پول ایران، سهل است، طلاهای روی کره را اگر در آن می ریختند، پر نمی شد. »9( همان ص 88 )

تاج السطنه در مورد سفر مظفرالدین شاه به اروپا می نویسد: « در این ایام صحبت مسافرت برادرم به فرنگستان بود و مشغول مذاکره و استغراض بودند. خیلی به سرعت تمام پول مملکت و ذخیره های پدر را از پول و جواهر ، برادرم به مصرف رسانید. ... بالاخره اقدامات مجدانه ، بی غرضانه ، خالصانه و صمیمانه اتابک اعظم یک وجه گزافی از خارجه قرض ، و مسافرت فرنگ تهیه شد . و از تمام این مسافرت ، حاصل و نتیجه ای که برای ایرانیان بدست آید ، مبالغ گزافی قرض ، بدون اینکه در عوض ، یک قبضه تفنگ یا یک دانه فشنگ برای استقلال و نگاهداری این بیجاره ملت آورده باشد ، یا یک کارخانه یا یک اساب مفیدی برای ترقی و برای تسهیل زراعت یا فلاحت یا سایر چیزی های دیگر.»10( همان ص 87 )

میزان اعتبار و اتقان مطالب

کتاب از نظر میزان اعتبار و استحکام، وثاقت و اعتماد در بیان حوادث تاریخى، اهمیت فراوانی برخوردار است زیرا نویسنده در بسیاری از موارد که خودش بالعیان ناظر و شاهد بوده و از نزدیک واقعه اى و جریانى ها را دیده است بنابراین با دقت بالایی به کار برده و ریزبینى هاى شنیدنى و خواندنى را منعکس کرده است. از جانب دیگر نویسنده خاطرات ، دختر شاه دوران و از زنان دربار و پردگیان حرم سلطنت و دارنده جایگاهى بلند در آن‏ جا بود و درون‏مایه تاریخى آن. نویسنده به دلیل آسودگى از گزندهاى سیاسى و اجتماعى، در سنجش با دیگران از آزادى بیش‏ترى در سخن گفتن درباره روى‏دادها برخوردار بوده است به این دلایل صحت و درستی مطالب آن از نظر تاریخی بر بسیاری منابع ارجحت دارد.

محتواى کتاب

محتواى کتاب را می توان در چند بخش عنوان کرد : 1. حرمسرای ناصرالدین شاه 2. خصال و خصوصیات پدرش ( ناصرالدین شاه ) و مظفرالدین شاه و زندگی درباری و اطرافیان ایشان، 3. وضعیت زنان ایران و و مقایسه آن با زنان غرب4- تفکرات وی نسبت به متفکران و روشنفکران غربی 5- وضعیت اقتصادی و معیشتی و ... مردم در مقایسه با دربار و اوضاع آلوده اقتصادی دربار و عوامل وابسته درباری

برای مثال در شرحی از حرمسرای پدرش و بازی او با گربه ها با انتقاد از عملکرد منفی و غیراخلاقی و انسانی پدرش مطالب جالب و قابل توجهی را طرح کرده که به برخی از آن موارد اشاره می کنیم:

«اگر این پدر تاجدار من خود را وقف عالم انسانیت و ترقی ملت خود و معارف و صنایع می کرد چقدر بهتر بود تا اینکه مشغول یک حیوانی، اگر آنقدر زن ها را دوست نمی داشت و آلوده به لذایذ دنیوی نشده، تمام ساعات عمر مشغول سیاست مملکت و ترویج زراعت و فلاحت می شد، چقدر امروز به حال ما مفید بود و در عوض اینکه من در این تاریخ از گربه های او مجبور شده صحبت می کنم از رعیت پروری، معارف طلبی، کارهای عمده سلطنتی می نوشتم چقدر با افتخار بود ... و اگر می توانستم او را در عوض بدبخت، خوشبخت بنگارم، چه میزان در این ساعت قلبم مسرور بود افسوس... که در آن عصر و زمان تمام غرق غفلت بوده و بویی از انسانیت به مشامشان نرسیده و به قدری آلوده به رذایل و بدی ها بودند که قرن ها خرابی به یادگار گذاشته اند که اصلاح پذیر نیست.»11( همان ص 16 ، 17)

تاج السلطنه در بخش دیگری از خاطرات خود به توصیف حرمسرای پدرش ناصرالدین شاه قاجار پرداخته و می نویسد: «این سرای واقع شده در میان شهر با حدودی محدود و او را «ارک» می نامیدند. حیاط خیلی بزرگ و وسیعی و به فرم صدسال پیش ساخته شده بود. این عمارت مذکور تمام اطراف او شرق، غرب، جنوب و شمالش ساخته شده بود از اتاق های متصل به هم و تمام دور این حیاط دو مرتبه بود. در وسط این حیاط عمارتی بود سه مرتبه که از حیاط مغروض شده بود با یک نرده آهنین آبی رنگ در حقیقت یک کلاه فرنگی قشنگی بود و به انواع اقسام زینت داده شده و به مد امروز و این عمارت را «خوابگاه» می نامیدند و مخصوص پدرم بود و این عمارت سپرده شده بود به آقانوری خان خواجه که در واقع معاون اعتماد الحرم بود و همین طور تمام کلیدهای عمارت سلطنتی و درب های حرم از اندرون و بیرون سپرده به این خواجه بود.

عمارت اطراف تقسیم شده بود در میان خانم ها که منسوب به سلطان بودند و بعضی حیاط های داخل و خارجی هم داشت که در آنها هم منزل دارند. تقریبا اعلیحضرت پدر تاجدار من هشتاد زن و کنیز داشت. هر کدام ده الی بیست کلفت مستخدم داشته، عده زن های حرمسرا به پانصد نفر بلکه ششصد می رسید و همه روزه هم یا خانم ها یا کلفت ها ... خدمه ها از اقوام و عشایر خود جماعتی را می پذیرفتند. و هر روز بالاستمرار در حرمسرای هشتصد، نهصد نفر زن موجود بود و تمام این خانم ها منازل و حقوق و اتباع از کلفت و نوکر و تمام لوازم زندگانی در بیرون باشند. مگر زن های تازه که از دهات و اطراف اختیار می کردند به دست خانم ها می سپردند که یک قدری آداب و رسوم را بفهمند بعد منزل جداگانه به ایشان می داده اند.»12( همان ص 14،13 )

سخن پایانى

به هر تقدیر، خاطرات تاج السلطنه که شامل یادداشت هاى یک شاهزاده خانم ایرانی است و از اهمیت تاریخى، سیاسى و اجتماعى فروان است و از اهمیت فروانی در تاریخ دوره قاجاریه برخوردار است. ویژگى‏ هاى نثرى این کتاب را چنین مى‏توان برشمرد: تصویرسازى و توصیف منظره‏ ها؛ کنج‏کاوى درباره حالات و خصال و ویژگى‏ هاى شخصیت‏ ها؛ بافتمان دستورى ناساگار برخى از جمله ‏هاى آن با نثر رایج در آن روزگار. به هر روى، تأثیرپذیرى نویسنده از داستان‏ ها (رمان‏ ها) و قصه‏ هاى فرنگى به زبان اصلى یا با ترجمه فارسى، در نثر وى آشکارا رخ مى‏ نماید؛ چنان‏که خاطرات او را نه گزارشى به سبک نویسندگان روزنامه‏ ها، که داستان تاریخى بلندى درباره روزگار زندگى وى باید خواند. این کتاب به چند دلیل مهم است: نویسنده خاطرات که خود دختر شاه دوران و از زنان دربار و پردگیان حرم سلطنت و دارنده جایگاهى بلند در آن‏ جا بود و درون‏مایه تاریخى آن. نویسنده به دلیل آسودگى از گزندهاى سیاسى و اجتماعى، در سنجش با دیگران از آزادى بیش‏ترى در سخن گفتن درباره روى‏دادها برخوردار بوده است. این اثر هم‏چنین، نمونه‏ اى گویا از برخورد مظاهر مدنیت و فرهنگ شرق و غرب در آن دوره و گزارنده حالات و تأثیرات و پى‏آمدهاى آن در طبقات زبرین جامعه و رسانه‏اى درباره آداب و آیین‏ هاى خاتون‏ هاى حرم به شمار مى‏رود. آرا و عقاید نویسنده در این کتاب، گستره فراوان اطلاعات او را نشان مى دهد.

پی نوشت ها:

۱ اتحادیه ، منصوره و سعدونیان ، سیروس ، خاطرات تاج السلطنه، تهران، نشر تاریخ ایران1362، ۹، 8

۲ همان ص ۹، 10

۳ همان ص ۱۳

۴ همان ص 100

۵ همان ص 98،99

۶ همان ص 99 ،100

۷ همان ص 99

۸ همان ص 88

۹ همان ص88

۱۰ همان ص87

۱۱ همان ص 16، 17

۱۲ همان ص 13 ، 14


[ بازدید : 371 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

درس فیزیک

چهارشنبه 17 شهريور 1395
10:50
بهرام پیشگیر

همان طور که می دانید یکی از درس های اصلی دانش آموزان رشته ریاضی فیزیک ،درس فیزیک است . اولیا دانش آموز با همه مشکلاتی که دارند تلاش می نمایند که فرزندانش را در مدارس که بنظرشون خوب می رسد یا دوستان و آشنایان توصیه می کنند انتخاب کنند. اما بعد از مدتی که از تحصیل فرزندشان می گذرد بویژه در پایان امتحانات و آزمونها ، یکباره اولیا می فهمند که فرزندشان از آمادگی لازم برخوردار نبوده و کارنامه چندان خوبی بدست نیامده است. وقتی موضوع را به مدرسه اعلام می نمایید مدرسه بجای آنکه پاسخگو باشد دست پیش می گیرد تا عقب نباشد و از اولیا می خواهند که کاری برای تقویت درس دانش آموزشون بکنند گویا مدرسه وظیفه اصلی خود را فراموش کرده زیرا این پدر و مادر با زحمات زیاد شهریه مدرسه را برای تقویت و آموزش فرزندشان پرداخته اند.

هرچند دانش آموز نیز باید تلاش و سعی خود را بکند اما در اینجا تکلیف مدرسه چیست چرا هیچ راهکاری برای تقویت دانش آموز ندارند چرا اولیا را به مدرسه نخوانده اند ؟ چرا روشهایی نوینی برای دانش آموزان ارایه نداده اند ؟چرا از معلمان خبره و مدرسان خوب استفاده نکرده اند؟ چرا هیچ برنامه ریزی نوینی انجام نشده ؟ چرا از کسانی که خود موفق نبوده اند برای برنامه ریزی استفاده شده است؟ و صدها چرای دیگر!

اولیا که سخت یکه خورده اند تلاش می کنند که با تدریس خصوصی و گرفتن معلم خصوصی عقب ماندگی درسی را جبران کنند این درحالی است که خیلی از این معلمان خصوصی هم با چند جلسه نمی توانند عقب ماندگی درسی را که باید یک ترم یا دو ترم تحصیلی باید کار می شد را جبران کنند.

اما من در اینجا نمی خواهم همش از ناکامی ها صحبت کنم می خواهم بگویم کسانی و دبیرانی نیز هستند که موفق می شوند در همین چند جلسه راه طولانی را بسیار کوتاه کنند و بسیار موفق عمل کنند. این موضوع در مورد پسرم که سال سوم ریاضی فیزک بود پیش اومد. نمره پسرم در در فیزک اصلا خوب و رضایت بخش نبود و معلم خصوصی که گرفتیم هم راه بجایی نبرد تا اینکه یکی از دوستان یک دبیر را معرفی کردند و گفتند که نتایج بسیار خوبی گرفته اند و بکلی مشکل فیزک فرزندشان را برطرف کرده اند ، ما که ناامید بودیم خواستیم تا از تجربیات این دبیر هم استفاده کنیم تا بعدها پشیمان نشویم . بنابراین از وی دعوت کردیم که چند جلسه ای با فرزندمون تدریس فیزک نمایند بعد از چند جلسه فرزندم گفت که فیزک برایش با توجه به نحوه تدریس این استاد بسیار شیرین و جذاب شده ، با خودم گفتم ای کاشی همه مدارس از این دبیران خبره استفاده می کردند و این فرد کسی نبود جز جناب آقای مهندس ابوالفضل نومی که تلفن ایشون رو در اینجا می دهم که اگر کسی خواست استفاده نمایند. ( 09127181983 )


[ بازدید : 321 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

اسماعیلیان در ترشیز

چهارشنبه 17 شهريور 1395
10:48
بهرام پیشگیر

زمانی که بیشتر ایرانیان سنی مذهب بودند در برخی از نواحی ایران از جمله آوه ، ساوه و برخی نواحی خراسان از جمله سبزوار و ترشیز گرایش به مذهب شیعه از جمله شیعه اسماعیلی داشتند . هنگامی که دانشجو بودم از جاده کوهستانی کاشمر به نیشابور راهی تهران می شدم از مسیر کوهستانی و صعب العبور کوهسرخ می گذری و آبی روان در دره های پرپیچ و خم دره جاری است. به نظرم بنده مکانی بهتر از این جا برای اسماعیلیان نبوده است. آنها می توانستند بر روی قلل صعب العبور اینجا قلعه بسازند و آب مورد نیاز خود را نیز از این رودخانه تامین کنند. به نظر بنده اگر بخوبی در این منطقه کند و کاو شود هنوز هم می شود آثار قلاع اسماعیلی را در این منطقه یافت.


[ بازدید : 344 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

بعد از 20 سال

چهارشنبه 17 شهريور 1395
10:46
بهرام پیشگیر

سالها گذشت تا خبری از استاد دکتر رضا شعبانی نداشتم ، هرچند از دوستان جویای احوال ایشان بودم ، نخستین بار بعد از بیست سال هنگامی که برای مراسم هفتمین سال درگذشت استاد دکتر عبدالحسین نوایی که به مساعدت انجمن ایرانی تاریخ در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بر گزار شده بود شرکت کردم ، ایشان را ملاقات کردم که هرچند روزگار آثار خودش را بر جای گذشته بود ولی هنوز کلامش گیرا بود و محکم و استوار که به عنوان اولین سخنران در آن مراسم ایراد نطق فرمودند.

در آن مراسم با توجه که مراسم فقط به سلامی و علیکی بیشتر بسنده نمی شود ما نیز سلامی و علیکی به استاد گرامی نمودیم و استاد اندکی بعد از سخنرانی به دلیل گرفتار مراسم را ترک کردند. بنده نیز در آن مجلس ذکر خیر از استاد دکتر شعبانی و اینکه چگون ایشان سبب آشنایی من و جناب آقای دکتر نوایی شدند خاطره ای در مورد استاد گرانقدر نوایی گفتم و از بزرگواری و کرم استاد نوایی یاد کردم.

دومین باری که استاد عزیزم جناب آقای دکتر شعبانی را دیدم مربوط به مراست تجلیل از اساتید پیش کسوت بود که در دانشکده ادبیات علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی برگزار می شد ، به اتفاق جناب آقای حاجی بیگی یک از دوستان شرکت کردم که در مراسم مذکور من و جناب حاجی بیگی چند عکسی با اساتید عزیزم از جمله جناب آقای دکتر شعبانی و دکتر خلعتبری گرفتیم که هنوز عکسهای مذکور هنوز هم بدست ما نرسیده است.

اما در سال 1394 که همسرم در رشته تاریخ ایران اسلامی واحد علوم و تحقیقات قبول شدند این خود زمینه ای برای ارتباط بهتر و بیشتر با استاد گرانقدر جناب آقای شعبانی شد. تلفن استاد را بدست آوردم و چندبار زنگ زدم ولی کسی جواب نداد تا اینکه یکبار دیدم تلفنم به زنگ خورد گوشی را که برداشتم صدای استاد عزیزم جناب آقای دکتر شعبانی بودند که فرمودند شما زنگ زده بودید؟

فرمودند بله استاد و به معرفی خودم پرداختم که ایشان بیاد آوردند و جویای احوال اینجانب شدند. وقتی خودم را معرفی کردم و از گذشته گفتم انتظار نداشتم که استاد بنده را بیاد بیاورند چون مدتها از آن سپری شده بود ، اما استاد بخوبی یادشان اومد و فرمود یادم هست پیشگیر نازنین و بنده را مورد تفقد قرار دادند.

به مناسبت سال جدید نیز به منزل استاد شعبانی تلفن زدم و سال نو را خدمت استاد تبریک گفتم و برای ایشان طول عمر همراه با سلامتی از خداوند منان خواستم و ایشان با همان بزرگواری گذاشته تلفن را برداشتند و بنده را مورد الطفات قرار دادند.


[ بازدید : 330 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

استاد رضا شعبانی

چهارشنبه 17 شهريور 1395
10:43
بهرام پیشگیر

هنگامی که در دانشگاه شهید بهشتی ( سالهای 1372-1370 ) در مقطع لیسانس درس می خوندم مبانی تاریخ اجتماعی ایران را با جناب آقای دکتر رضا شعبانی داشتیم. استاد دکتر شعبانی در کلاس طوری درس می دادند که درس زندگی بود یعنی اینکه گویی تاریخ زنده هست و اکنون نیز در گذار است و مطالبی که استاد می گفتند صرفا مطالب حفظی نبود . زمانی که ما خواستار ارایه مطالب بودیم و بر این کار اصرار داشتیم که برای امتحان چه بخونیم چون بنظرمون مطالب استاد گویا چیزی نبود که رنگ و بوی امتحانی داشته باشد. استاد ضمن بیان پیشنیه تدریس در دانشگاه های انگلیس ( کمبریج ) مطالبی هرچند اندک در مورد مسایل اجتماعی و تاریخی ایران بیان داشتند و فرمودند که نگران امتحان نباشند. از اونجا فهمیدم که استاد می خواهند درس زندگی به ما بدهند نه مطالبی که در ذهن انبار شده و اندکی بعد فراموش شوند. یادم هست بیشتر به خاطرات و زندگی واقعی تاکید داشتند ، مثلا اینکه که در این که در انگلیس مرسوم است که اگر هوا خوب بود حتما چتر با خودتون ببرید و اگر بارانی بود خود دانید. همیشه در رفتار استاد یک رفتار وجیه و سنگین نمودار بود و به همه با دیده احترام و تکریم برخورد می کردند و این رفتار سبب شده بود که استاد شعبانی در روابط عمومی بسیار موفق باشند . اما من استاد را بیشتر بعد از قبولی در فوق لیسانس شناختم موقعی که دانشجوی فوق لیسانس بودم و به دنبال کار می گشتم ، مطابق معمول به استادم عرض کردم فرمودند من فلان روز در دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات هستم بعدظهر فلان روز بیایید تا صحبت کنیم.

وقتی به دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات و گروه تاریخ آن ، که اون زمان در قلهک قرار داشت رفتم و وارد دفتر جناب آقای دکتر شعبانی شدم دیدم یک شخص بسیار وجیه ، وزین ، آراسته با چهره ای نورانی نزد جناب آقای دکتر شعبانی هستند دکتر شعبانی ضمن سلام و علیک با بنده رو به اون شخص کردند و فرموند جناب آقای دکتر آیا توی موسسه تاریخ معاصر کاری برای آقای پیشگیر دارید. دکتر هم فرمودند فلان روز بیان موسسه تا ببینیم چکار میشه کرد.

بعدا فهمیدم که این شخص کسی جز جناب آقای عبدالحسین نوایی نبود . خلاصه بعد از این موضوع بابی برای آشنایی با جناب آقای دکتر نوایی شد هرچند من اندکی به صورت کار دانشجویی در موسسه تاریخ معاصر کار نکردم ولی خاطرات زیادی برای من به همراه داشت که همچنان در ذهنم با وجود سالها که از آن زمان سپری شده است ، حک شده و باقی خواهد ماند.

یکبار دیگر برای کار خدمت جناب آقای شعبانی که در نشر تاریخ رسیدم که اینبار نیز این مرد بزرگ و استاد عزیز بعد از احوال پرسی گرم بنده را خدمت آقای دکتر کیانی معاون محترم سازمان اسناد و کتابخانه ملی معرفی کردند . ایشان پشت کارت که مربوط به خودشان بود توصیه کردند که تا جایی که ممکن است کاری کنند که مشغول بشوم و به این موضوع را به زبان و مثلی لری اعلام داشتند که موجب تبسم جناب آقای دکتر کیانی شد و دکتر کیانی نیز قول مساعد دادند و بنده را خدمت معاون اداری مالی سازمان جناب آقای احمدی معرفی کردند و تشکیل پرونده دادم هرچند که قسمت نشد در آن سازمان مشغول بشوم و تقدیر بر جای دیگری قرار گرفته بود. حتی جناب آقای دکتر شعبانی فرمودند اگر اونجا هم نشد بازم بیایید تا جای دیگه معرفی کنم .این مرد بزرگ و استاد موفق ، درس زندگی را به ما یا دادند نه اینکه مطالبی که در ذهن انبار کرده و سپس از یاد ببریم.


[ بازدید : 521 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

صدای استاد

چهارشنبه 17 شهريور 1395
10:37
بهرام پیشگیر


امسال مطابق هر سال به مناسبت عید نوروز و آغاز سال جدید پیام تبریک برای همه دوستانی که شماره اونها را داشتم فرستادم که برخی بلافاصله و برخی در فواصل بعد به صورت پیام پاسخ تبریک اینجانب را دادند . یک روز که به آریشگاه رفته بودم دیدم تلفن همراهم زنگ می خورد گوشی را که برداشتم دیدم صدای استاد عزیزم جناب آقای دکتر خلعتبری را شنیدیم که تلفن زده بودند و در پاسخ به پیام این حقیر به پیام اکتفا نکرده بودندو فرموند از اینکه صدای حقیر رو می شنوند خوشحالند بنده نیز بسیار خوشحال شدم این موضوع را به جناب آقای دکتر حاجی بابایی دوست عزیزم در دانشگاه اراک گفتم و از بزرگ منشی استاد گفتم فرمودند: که ایشان بزرگ زاده اند به این خاطر خودشون را نمی گیرند و مغرور نیستند.


[ بازدید : 332 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
تمامی حقوق این وب سایت متعلق به سرزمین من است. || طراح قالب avazak.ir
ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]